وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد ؛
و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد ؛
وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی ؛
وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی ؛
وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند ؛
وقت
ی از درون تمام وجودت یخ بزند ؛
وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی ؛
وقتی احساس کنی تنهاترین هستی ؛
چشمهایت را ببند و از ته دل بخند ؛
که با هر لبخند روحی خاموش جان میگیرد